From the bestselling author of Running with Scissors comes Dry—the hilarious, moving, and no less bizarre account of what happened next.You may not know it, but you’ve met Augusten Burroughs. You’ve seen him on the street, in bars, on the subway, at restaurants: a twenty-something guy, nice suit, works in advertising. Regular. Ordinary. But when the ordinary person had to drinks, Augusten was circling the drain by having twelve; when the ordinary person went home at midnight, Augusten never went home at all. Loud, distracting ties, automated wake-up calls, and cologne on the tongue could only hide so much for so long. At the request (well, it wasn’t really a request) of his employers, Augusten landed in rehab, where his dreams of group therapy with Robert Downey, Jr., are immediately dashed by the grim reality of fluorescent lighting and paper hospital slippers. But when Augusten is forced to examine himself, something actually starts to click, and that’s when he finds himself in the worst trouble of all. Because when his thirty days are up, he has to return to his same drunken Manhattan life—and live it sober. What follows is a memoir that’s as moving as it is funny, as heartbreaking as it is real. Dry is the story of love, loss, and Starbucks as a higher power.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
از نویسنده پرفروش «دویدن با قیچی» میآید «خشک» – روایت خندهدار، تکاندهنده و نه کمتر عجیب و غریب از اتفاق بعدی. شاید ندانید، اما آگوستن باروز را ملاقات کردهاید. او را در خیابان، بارها، مترو، رستوران ها دیده اید: یک پسر بیست و چند ساله، کت و شلوار زیبا، در تبلیغات کار می کند. منظم. معمولی. اما زمانی که یک فرد عادی مجبور به نوشیدن شد، آگوستن با داشتن دوازده، دور فاضلاب می چرخید. وقتی یک فرد معمولی نیمه شب به خانه می رفت، آگوستن اصلاً به خانه نمی رفت. کراواتهای بلند و حواسپرتی، زنگهای بیدار شدن خودکار، و ادکلن روی زبان فقط میتوانستند این همه چیز را برای مدت طولانی پنهان کنند. آگوستن به درخواست (خب، این واقعاً یک درخواست نبود) کارفرمایانش در یک مرکز توانبخشی فرود آمد، جایی که رویاهای او برای درمان گروهی با رابرت داونی جونیور بلافاصله با واقعیت تلخ نورهای فلورسنت و دمپایی های کاغذی بیمارستان از بین رفت. . اما وقتی آگوستن مجبور میشود خودش را بررسی کند، چیزی در واقع شروع به کلیک کردن میکند و این زمانی است که او خود را در بدترین مشکل میبیند. زیرا وقتی سی روزش تمام می شود، باید به همان زندگی مستی منهتن بازگردد – و آن را با هوشیاری زندگی کند. آنچه در ادامه می آید خاطره ای است که به همان اندازه تکان دهنده و خنده دار است، به همان اندازه که واقعی است. Dry داستان عشق، از دست دادن و استارباکس به عنوان یک قدرت برتر است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.