Emiko Ohnuki-Tierney, professor of anthropology at the University of Wisconsin, believes the rice trade had assumed (at the time this book was published, in 1993) a symbolic importance to American policymakers. Perhaps so, although they speak as if the question is substantial.
However, ‘Rice as Self’ is not about America’s dangerous delusions about rice. It is about Japanese attitudes toward the grain, and it turns out they are in some ways deluded as well, though harmlessly so.
‘A people’s cuisine, or a particular food, often marks the boundary between the collective self and the other, for example, as a basis of discrimination against other people,’ writes Ohnuki-Tierney, who was born in Japan and has investigated ‘others’ there, such as the Ainu.
In America, we are often told that rice is so basic to Japanese ways that the words for breakfast and dinner translate literally as ‘morning rice’ and ‘evening rice.’ But Ohnuki-Tierney says this centrality is more psychic than physical. There is an intellectual dispute in Japan about whether rice was ever the staple food there. The common people may have been more dependent on millet or, later, sweet potatoes.
But there is no denying the importance of rice to Japanese ways of thinking. Rice is not ‘self’ the way Hawaiians regard themselves as interchangable with kalo (taro, the elder brother of the first Hawaiian), but it was a gift from the gods. It has a soul, is the ‘purest’ form of payment and may also be equivalent to semen.
Even if you are what you eat, this is a heavy load of symbolism for a food to carry. And it retains its symbolic force, says Ohnuki-Tierney, though ‘scarcely any contemporary Japanese would hold . . . that rice has a soul or that rice is a deity.’
Paradoxically, ‘the symbolism of rice has remained more important for the Japanese people than rice agriculture itself.’ As affluence has increased, the Japanese have eaten less and less rice, preferring to fill up on what used to be side dishes of vegetables, fish and flesh. (In Hawaii, the ‘two-scoop rice’ of the old-time okazu-ya [cafeteria] lunch has in recent years been reduced, usually, to just one scoop.)
At the same time, they have become even fussier about their rice, specializing in the grain grown in the northeastern prefectures. Production, however, is very low. Ohnuki-Tierney says 10 million kilos a year, a misprint for 10 million tons. Still, that is only half a pound a day per person, not an enormous amount. (In another place, she gives consumption as 72 kilograms per person per year, which matches the correct production figure.)
The paradoxes keep piling up. Though Japan fiercely protects its rice agriculture, it produces less of its food than any other nation — 49 percernt in 1988. The United States supplies most of the deficit. (A situation changing in favor of Southeast Asia since this book was completed.)
Here on Maui, rice is free — the price of 20 cents a pound is less than it costs to ship it in. In Japan, people pay about eight times what Americans Mainlanders pay for rice.They tell interviewers that they can easily afford expensive rice, since they eat so little of it.
‘Rice as Self’ demonstrates that almost everything about the link between rice and Japanese people contains paradox, although their conception of paddies as the most beautiful and significant landscape — ‘our land’ — may be somewhat less in conflict with reality than the other functions of rice.
In any case, modernity is slowly changing the relationship of Japanese to rice, Ohnuki-Tierney indicates. Her book certainly challenges many glib assumptions about ‘Japanese character’ that have been pushed in the USA. And for AJAs (Americans of Japanese ancestry), ‘Rice as Self’ has additional piquance.
Ohnuki-Tierney’s persuasive book deserves a much wider readership than anthropological monographs usually get.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
از هر 10000 آمریکایی یک نفر ارتباطی با کشت یا فروش برنج ندارد، بنابراین فشار دولت آمریکا برای باز کردن ژاپن به روی برنج ما، عجیب ترین میراث عجیب ریگانومیکس است.
Emiko Ohnuki-Tierney، استاد مردمشناسی در دانشگاه ویسکانسین، معتقد است که تجارت برنج (در زمان انتشار این کتاب، در سال 1993) اهمیت نمادینی برای سیاستگذاران آمریکایی داشت. شاید اینطور باشد، اگرچه آنها طوری صحبت می کنند که گویی سوال اساسی است.
با این حال، «برنج به مثابه خود» درباره توهمات خطرناک آمریکا در مورد برنج نیست. این در مورد نگرش ژاپنی ها نسبت به غلات است، و به نظر می رسد که آنها نیز به نوعی فریب خورده اند، هرچند بی ضرر هستند.
اوهنوکی-تیرنی که در ژاپن به دنیا آمده و در مورد دیگران تحقیق کرده است، می نویسد: «غذاهای مردم یا یک غذای خاص، معمولاً مرز بین خود جمعی و دیگری را مشخص می کند، برای مثال، به عنوان مبنایی برای تبعیض علیه افراد دیگر. وجود دارد، مانند آینو.
در آمریکا، اغلب به ما می گویند که برنج برای روش های ژاپنی آنقدر پایه است که کلمات صبحانه و شام به معنای واقعی کلمه «برنج صبحگاهی» و «برنج عصرگاهی» ترجمه می شوند. اما اوهنوکی-تیرنی میگوید این مرکزیت بیشتر روانی است تا فیزیکی. در ژاپن در مورد اینکه آیا برنج همیشه غذای اصلی آنجا بوده است، اختلاف فکری وجود دارد. مردم عادی ممکن است بیشتر به ارزن یا بعداً به سیب زمینی شیرین وابسته بوده باشند.
اما نمی توان منکر اهمیت برنج در طرز تفکر ژاپنی ها شد. برنج آنگونه که مردم هاوایی خود را قابل تعویض با کالو (تارو، برادر بزرگتر اولین هاوایی) می دانند، «خود» نیست، اما هدیه ای از سوی خدایان بود. روح دارد، “خالص ترین” شکل پرداخت است و همچنین ممکن است معادل منی باشد.
حتی اگر همان چیزی باشید که می خورید، این بار سنگینی از نمادگرایی برای حمل غذا است. اوهنوکی-تیرنی میگوید، و نیروی نمادین خود را حفظ میکند، هرچند که «به ندرت هیچ ژاپنی معاصری آن را حفظ خواهد کرد. . . که برنج روح دارد یا برنج خدایی است.’
به طور متناقض، “نماد برنج برای مردم ژاپن مهمتر از خود کشاورزی برنج باقی مانده است.” با افزایش ثروت، ژاپنی ها کمتر و کمتر برنج می خورند و ترجیح می دهند غذاهای جانبی سبزیجات، ماهی و گوشت را پر کنند. (در هاوایی، «برنج دو پیمانهای» ناهار قدیمی okazu-ya [کافه تریا] در سالهای اخیر معمولاً به تنها یک پیمانه کاهش یافته است.)
در همان زمان، آنها حتی در مورد برنج خود سر و صداتر شده اند و در غلاتی که در استان های شمال شرقی کشت می شوند، تخصص دارند. تولید اما بسیار کم است. Ohnuki-Tierney می گوید 10 میلیون کیلو در سال، اشتباه چاپ برای 10 میلیون تن. با این حال، این فقط نیم پوند در روز برای هر نفر است، نه مقدار زیادی. (در جای دیگر او مصرف را به ازای هر نفر 72 کیلوگرم در سال می دهد که با رقم صحیح تولید مطابقت دارد.)
پارادوکس ها همچنان در حال انباشته شدن هستند. اگرچه ژاپن به شدت از کشاورزی برنج خود محافظت می کند، اما کمتر از هر کشور دیگری غذای خود را تولید می کند — 49 درصد در سال 1988. ایالات متحده بیشتر کسری را تامین می کند. (از زمان تکمیل این کتاب وضعیتی به نفع آسیای جنوب شرقی تغییر می کند.)
در اینجا در مائوئی، برنج رایگان است — قیمت 20 سنت برای هر پوند کمتر از هزینه ارسال آن است. در ژاپن، مردم تقریباً هشت برابر مبلغی که آمریکاییها برای برنج میپردازند، پرداخت میکنند. آنها به مصاحبهکنندگان میگویند که به راحتی میتوانند گرانی را بپردازند. برنج، زیرا آنها خیلی کم از آن می خورند.
“برنج به مثابه خود” نشان می دهد که تقریباً همه چیز در مورد پیوند بین برنج و ژاپنی ها حاوی پارادوکس است، اگرچه تصور آنها از شالیزارها به عنوان زیباترین و مهم ترین منظره – “سرزمین ما” – ممکن است تا حدودی کمتر با واقعیت در تضاد باشد. عملکردهای دیگر برنج.
اوهنوکی-تیرنی نشان می دهد که در هر صورت، مدرنیته به آرامی رابطه ژاپنی ها با برنج را تغییر می دهد. کتاب او مطمئناً بسیاری از مفروضات نادرست درباره «شخصیت ژاپنی» را که در ایالات متحده مطرح شده است، به چالش می کشد. و برای AJA ها (آمریکایی های ژاپنی)، «برنج به عنوان خود» جذابیت بیشتری دارد.
کتاب متقاعدکننده اوهنوکی-تیرنی سزاوار خوانندگان بسیار بیشتری نسبت به تک نگاری های مردم شناسی است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.