Building from the resonance of felt, the fabric, in both Tibetan culture and in Beuys’s art, Thompson takes as his point of departure Deleuze and Guattari’s discussion in A Thousand Plateaus of felt as smooth space that is “in principle infinite, open, and unlimited in every direction,” its structure determined by chance as opposed to the planned, woven nature of most fabrics. Felt is thus seen as an alternative to the model of the network: felt’s anarchic form is not reducible to the regularity of the net, grid, or mesh, and the more it is pulled, tweaked, torn, and agitated, the greater its structural integrity.
Felt thus invents its methodology from the material that represents its object of inquiry and from this advances a reading of the avant-garde. At the same time, Thompson demonstrates that it is sometimes the failures of thought, the disappointing meetings, even the untimely deaths that open portals through which life flows into art and allows new conjunctions of life, art, and thought. Thompson explores both the well-known engagement of Fluxus artists with Eastern spirituality and the more elusive nature of Beuys’s own late interest in Tibetan culture, arriving at a sense of how such noncausal interactions—interhuman intrigue—create culture and shape contemporary art history.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
نمد نگاهی غیرخطی به درگیری آوانگارد پس از جنگ با معنویت شرقی ارائه می دهد، زمینه ای که در آن هنرمند آلمانی جوزف بیویز به عنوان یک شمن ناآرام ظاهر می شود. کریس تامپسون با محوریت یک ملاقات بسیار تبلیغاتی و در عین حال بینتیجه بین بیویس و دالایی لاما در سال 1982، که توسط هنرمند هلندی لوورین ویجرز ترتیب داده شد، به بررسی ارتباطات متقابل بین Beuys، جنبش Fluxus، و فلسفه شرقی و تمرین معنوی میپردازد.
طنین نمد، پارچه، هم در فرهنگ تبت و هم در هنر بیویس، تامپسون نقطه عزیمت خود را بحث دلوز و گاتاری در هزار فلات از نمد را به عنوان فضایی صاف می داند که «در اصل بی نهایت است. باز، و نامحدود در هر جهت، ساختار آن به طور تصادفی بر خلاف ماهیت برنامه ریزی شده و بافته شده اکثر پارچه ها تعیین می شود. بنابراین، نمد به عنوان جایگزینی برای مدل شبکه در نظر گرفته می شود: شکل آنارشی نمد قابل تقلیل به نظم شبکه، شبکه یا مش نیست، و هر چه بیشتر کشیده شود، ترمیم شود، پاره شود و به هم بخورد، ساختار آن بیشتر می شود. یکپارچگی.
Felt بنابراین روششناسی خود را از موادی ابداع میکند که نشاندهنده موضوع تحقیق آن است و از این طریق خوانش آوانگارد را پیش میبرد. در عین حال، تامپسون نشان میدهد که گاهی اوقات شکستهای فکر، ملاقاتهای ناامیدکننده، حتی مرگهای نابهنگام است که دریچههایی را میگشایند که از طریق آن زندگی به هنر سرازیر میشود و پیوندهای جدیدی از زندگی، هنر و اندیشه را امکانپذیر میسازد. تامپسون هم درگیر شدن شناخته شده هنرمندان Fluxus با معنویت شرقی و هم ماهیت گریزان گریزان علاقه دیرین خود Beuys به فرهنگ تبت را بررسی می کند و به این احساس می رسد که چگونه چنین تعاملات غیر علّی – دسیسه های بین بشری – فرهنگ را ایجاد می کند و تاریخ هنر معاصر را شکل می دهد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.