ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
اولین باری را که او را دیدم به یاد میآورم – درخشش مانند یک فرشته، معجزه در تاریکی زندگی من. من او را از سایهها تماشا میکردم و از او محافظت میکردم، اما بهعنوان یک رئیس جنایت، میدانستم که نمیتوانم بیگناهی مثل او بسازم. حداقل نه تا زمانی که من قانونی شدم و آن را پشت سر گذاشتم. اما حالا کالی در خطر است و من مجبور شدم از تاریکی بیرون بیایم تا از او محافظت کنم. من امیدوار بودم که او را از آن قسمت از وجودم دور کنم، اما اکنون که پلیس ها مرا تعقیب می کنند، تنها کاری که می توانم انجام دهم این است که برای یک معجزه کریسمس دعا کنم تا از گناهان گذشته ام جلوگیری کنم تا آینده ای را که به شدت می خواهم با زن خانواده ام نابود نکند. رویاها…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.