But after what happens on the beach—first in the ocean, and then in the sand–the tethers that hold Biz steady come undone. Dad disappears, and with him, all comfort. It might be easier, better, sweeter to float all the way away? Or maybe stay a little longer, find her father, bring him back to her. Or maybe—maybe maybe maybe—there’s a third way Biz just can’t see yet.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
Biz می داند چگونه شناور شود. او افراد، صاحبان، مادر و دوقلوها را دارد. او گریس دارد. و او پدرش را دارد که به او درباره بچه کوچکی که بود می گوید، او را خیلی دوست دارد، و کسی که نباید اینجا باشد اما هست. بنابراین بیز به کسی چیزی نمی گوید. نه در مورد افکار تاریک و فراری او، نه در مورد بوسیدن گریس یا توجه به جاسپر، پسر جدید. و او به کسی در مورد پدرش نمی گوید. چون پدرش در شش سالگی فوت کرد. و بیز میداند که چگونه روی سطح شناور شود. -بندهایی که بیز را ثابت نگه می دارند از بین می روند. پدر ناپدید می شود و با او تمام راحتی. شاید راحت تر، بهتر و شیرین تر باشد که تا آخر راه شناور شوید؟ یا شاید کمی بیشتر بماند، پدرش را پیدا کند، او را به او بازگرداند. یا شاید – شاید شاید – راه سومی وجود دارد که بیز هنوز نمی تواند ببیند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.