ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
پس از خروج از خانه در تابستان 84، خودم را تا زانو در صحنه مواد مخدر دیدم. وقتی آنجا بودم، آنچه را که میتوانست منجی من باشد، پیدا کردم. من در ابتدا او را “ندیدم”. من او را شنیدم، یا چکمه است که است. چکمه های کابویی پوست مار با شیرهای نقره ای براق، نوک و همه چیز. فقط با فکر کردن به آن چکمه ها احساسی به من دست می دهد که نمی توانم آن را توصیف کنم. آنها صدای بسیار مشخصی تولید کردند. مثل یک اسب کوچک در حال رژه، نه از نوع معمولی، آنهایی که می رقصند. او در مورد چکمه هایش بسیار خاص بود، در واقع، او در مورد همه چیز بسیار خاص بود. او چکمه های زیادی داشت و قوانین زیادی داشت. پیروی از قوانین چیزی بود که من خیلی سعی کردم در آن خوب باشم. عواقب شکستن این قوانین با گذشت زمان غیرقابل پیش بینی تر و وحشیانه تر شد. آسان، همانطور که در خیابان ها او را می شناختند، یک دلال محبت بود و می گفت من شماره یک او هستم. حدس من اکنون این است که همه ما فکر می کردیم شماره یک او هستیم. با گذشت سالها همه چیز تغییر کرد، اما نه برای بهتر. به فرار، فرار از او و هر کاری که کرد فکر کردم. همه ما بزرگ شدیم تا بدانیم مرگ شاید تنها راه فرار باشد
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.